علیعلی، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

فسقل من و باباش

تپش قلب تو صدای زندگی من

سلام فسقل جونم.ببخشید که چند وقت بود نیومدم.آخه اصلا حالم خوب نبود و ویارم سنگین بود.و البته باید کارهای تایپ پایان نامه بابات رو هم انجام میدادم.دعا کن قبل از به دنیا اومدنت بابایی پایان نامه اش رو دفاع کنه و با خیال راحت به استقبال توبیاد.هرچند که الان هم طاقتش برای دیدن تو تموم شده. خوب بریم سر موضوع اصلی.امروز برای دومین بار رفتم دکتر.و صدای قلب کوچولوت رو شنیدم.خیلی حس خوبی بود و فکر کنم عمیق ترین و لطیف ترین لبخند بر لبانم نشست وقتی اون صدای قشنگ رو شنیدم. قراره برای غربالگری هم وقت بگیرم امیدوارم که تو غربالگری هم سالم و خوب و تپل مپل باشی.   ...
22 مهر 1392

شروع یک رابطه

سلام فسقل من از امروز میخوام اینجا با شما صحبت کنم.هر چند هنوز باورم نمیشه که خدا من رو انقدر لایق دونسته که امانت خودش رو تو بطن من قرار داده.حس میکنم خیلی وظیفه ام سنگین شده.چون خدای به این بزرگی و قدرتمندی یکی از موجودات عزیزش رو به من سپرده تا من ازش مراقبت کنم و به ثمر برسونم هر چند توان همه این کارها رو هم خودش بهم میده. مامان جان معذرت میخوام اگر هنوز شما رو خیلی جدی نمیگیرم.آخه هنوز باورم نمیشه.
27 شهريور 1392